حسنا عشق  مامان و باباحسنا عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

فرشته قشنگم ، عزیزترینم

ورود به هفته بیست و سوم

1393/2/6 17:20
نویسنده : مامان مهسا
630 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازم. خوبی مامانی؟؟びっくりはてな のデコメ絵文字! ? はてな ビックリマーク かわいい 記号 のデコメ絵文字

خوب تو دل مامان ورجه وورجه میکنی و دلبری میکنیااااا!!!

البته چند روزه تکونات کمتر شده ، فکر میکنم واسه اینه که واسه دومین بار یعنی به فاصله یک هفته به شدت سرما خوردم و تمام بدنم بی حس و حال شده. ببخش مامانی مراقب خودم نبودم که به تو هم منتقل شد.

این مدت اتفاقای مختلفی اطرافم پیش اومد ولی فرصت نشد بیام برات تعریف کنم.

حدودا دو سه هفته پیش ( حدودا همون موقع که مامانجون و باباجون رفته بودن مشهد )بوود که داشتیم با بابا علی از اداره برمیگشتیم خونه که تو راه خاله مریم زنگ زد به موبایلم گوشیو که برداشتم دیدم با گریه هولناکی فقط بهم گفت مهسا یه زنگ بزن به موبایلم کارت دارم. وااااای داشتم سکته میکردم سیبی که تو دستم بود  یهو از دستم ول شد زمین ، آخه از مامانجون و باباجون خبر نداشتم فکر کردم خدایی نکرده واسه اونا اتفاقی افتاده. رنگ و رووم شد مثل گچ دیوار.niniweblog.com بابا علی هم نگران شده بود هم نگران حال من بود فقط داد میزد چی شده چرا به من زنگ نمیزنه. منم در جواب میگفتم اجازه بده ببینم چی شده خودمم نمیدونم. فورا زنگ زدم به خاله ازش پرسیدم چی شده ؟؟ مامان و بابا خوبن؟ ازشون خبرداری؟؟ گفت آره همه خوبن ولییی... بازم زد زیر گریه. niniweblog.comگفت مهسا من بازم حامله شدم. بیبی چک مثبت نشون میده.niniweblog.com

اصلا نمیدونستم اون لحظه بهش چی بگم.niniweblog.com از یه طرف منتظر یه خبر خیلی بد بوودم و داشته سکته میکردم از یه طرف گرچه بچه دار شدن خبر خوبیه ولی واسه خاله مریم که مانی رو داره و مانی الان پنج ماهشه خیلی سخته ، هم نگهداریشون niniweblog.comهم صدمه ای که ممکنه مانی بخوره و هم شرایط اقتصادی که الان تو مملکت ما حاکمه. خاله فکر میکرد میتونه با قرص و آمپول بچشو بندازه ولی از اونجا که من از اول بارداریم توی تک تک مراحلش مطالعه کافی رو داشتم میدونستم که وقتی بیبی چک مثبت نشون میده بچه باید بالای شش هفته سن داشته باشه و اگر زود زود اقدام کنه میتونه با آمپول سقط کنه که اونم ممکنه کامل سقط نشه. از اونجا که خاله مریم تازه سزارین شده بود کورتاژ کردن هم واسش خطرناک بوود. فرداش که رفت دکتر متوجه شد بچش دو ماه و دو هفتشه و واقعا هیچ کاری جز نگهداریش نمیتونه بکنه بخصوص صدای قلبشم دیگه شنیده میشد.niniweblog.com

ناچار خاله زیر بار نگه داشتنش رفت. همه بهش میگن فکر کن دوقلو داری خداخودش کمکت میکنه . منم از روزی که رفت دکتر شروع کردم به امید دادن بهش و با یه جعبه شکلات به دیدنش رفتم تا بتونم یه جورایی بهش بقبولونم که این یکی هم قدمش مثل مانی خیره و واسه همه شیرینه. دیگه خاله مریم با دومی کنار اومده و پذیرفته که مانی و شما و نینی کوچولوی تو شکمش میتونید همبازیای خوبی واسه هم باشید.niniweblog.com

راستی یادم رفت بگم هفته پیشم با خانواده بابا علی رفتیم شمال . خیلی بهمون خوش گذشت. عمه فاطمه از اداره تو تنکابن جا گرفته بود رفتیم و سه چهار روز حسابی آب و هوا عوض کردیم. و احساس میکنم این آخرین مسافرتیه که قبل از اومدن شما تونستیم بریم.

مامانی اونجا کلی عکس بابا علی ازمون گرفت. بله از من و شما که همشو تو آلبومات حتما میذارم.niniweblog.com

خب دیگه عشقم من برم به کارام برسم.خیلی خیلی دوست دارم مامانی. مراقب نفسم باش.niniweblog.com

animated gifs of good luck- wreath

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سارا
6 آبان 92 0:04
سلام مهسا جون خوبید؟حسنا جونم خوبه؟
الهی برا خواهرت خیلی سخته ولی اشکال نداره انشاا... به سلامتی نی نی خواهریت دنیا بیاد وهمبازی داداش مانی و حسنا جون بشه


سلام عزیز دلم. مرسی من و دخملی هر دو خوبیم. شما چطوری؟؟ نینی نازت خوبه؟ آره خیلی سخته براش دعا کن بتونه به خوبی کنار بیاد.