شمارش معکوس برای تشخیص جنسیت
سلام عشق مامان.
خوبی عمرم؟ خدارو شکر پانزده هفته دیگه رو هم باهم به خوبی پشت سر گذاشتیم. این روزا خیلی بدنم کرخه. همش دلم میخواد برم بخوابم .اداره خیلی برام خسته کنندس بخصوص صبحا که میخوام از خواب بیدار شم که بیام سرکار با غر غر از خواب پا میشم آخه مامانی شبا حداقل دو سه بار پا میشم میرم دستشویی چون شما داری بزرگ میشی و به جاهای دیگه شکمم فشار میاد. چند شبی هم میشه که پاهام تو شب درد میگیره نمیتونم بخوابم. واسه همین چون شبا خوب نمیخوابم صبح بد از خواب پا میشم.
هفته پیش رفته بودیم عروسی الهه و مرتضی (دختر عموی من ). جات خالی بود عزیزم خیلی خوش گذشت. کلی باهات رقصیدم.
اونجا هر کی منو میدید دیگه میفهمید حاملم آخه مامانی دیگه شیمکم بیرون زده همه ازم میپرسیدن بچت دختره یا پسر! همین موضوع تحریکم کرد که برم دنبالش ببینم میتونم الان بهمم چه فرشته ای توشکممه. بفهمم دخملی یا پسمل.
نه اینکه مامانی این موضوع برام خیلی اهمیت داشته باشه ها نه ، ولی دلم میخواد بدونم چه حسی باید بهت داشته باشم ! دختروونه یا پسرووونه (یا) والا صد البته سلامتی نفسم از هر چیزی برام مهمتره. بابا علی که خیلی براش فرقی نمیکنه چی باشی همش میگه هرچی خدا خواست، هرکدوم قشنگیای خودشو داره . البته راستم میگه حرفشو کاملا قبول دارم ولی حس کنجکاویه دیگه چه میشه کرد.
پنج شنبه بوود که یه چند جایی رو زنگ زدم ولی همشون میگفتن هنوز زوده و نمیشه . تا اینکه زنگ زدم بیمارستان دی و بهم گفتن که واسه تشخیص جنسیت باید شانزده هفته تموم شده باشه. در حالی که من پانزده هفته تموم بودم.چه ضد حالی بود. ولی حالا چیزی دیگه نمونده فقط سه روز دیگه مونده به شانزده هفتت عشق من. دل تو دلم نیست واسه صدا کردنت با اون هویتی که داری.
عزیز دلم تو شیشه عمر منی ، مراقب خودت باش تا منم دووم بیارم. پنج ماه دیگه بیشتر نمونده ، بعدش خودم همه جا و همیشه هواتو دارم.
بازم سلاااام عشق مامان.
یه روووز ، فقط یه روز دیگه مونده به صدا زدنت ، آخ که دیگه طاقت ندارم
شیطوونه میگه همین امروووز برمااا ، ولی به قول مامان زینت ، یه جور باشه که بهوونه دست دکتر ندم. فردا برم که شانزده هفتمونم تموم شده بااشه.
یعنی چی میتونی باشی؟؟؟ آخ که چه انتظار دلچسبی.
واسه صدا زدنت ثانیه شماری میکنم مامانیی.