وروجک و هفته سی و یکم
سلام عشق مامان ، دلیل بودنم. خوبی زندگی من؟؟
میدونم که خوبی و سر حال ، از وول خوردنات معلومه. خدا رو هزار مرتبه شکر.
مامانی این روزا حسابی شیطون شدی . یه لحظه آروم نداری. به قول خاله مریم که میگه از اوووون دخملای شیطونی که انقدر ورجه وورجه میکنی. خوشحالم از این که هر لحظه با تکونات نشونم میدی سالمی و رو براه ولی تنها نگرانی من اینه که وقتی به دنیا اومدی از این کوچولوهای شیطونی باشی که شبا خواب ندارن.
آخه عشق من هروقت شبا چشامو باز میکنم میبینم در حال شیطنتی خواب نداری. به قول بابا علی خدا به دادمون برسه. ولی عیبی نداره تو سالم باش حتی شب بیداریاتم به جووون میخرم عمر من فقط بهم قول بده که به موقع به دنیا بیای و صحیح و سالم باشی تا با دیدنت جووون بگیرم.
این روزا از لحاظ روحی خیلی نوسان دارم. یه روز شادم یه روز افسرده یه روز بی تفاوت. دلم واسه بابا علی و مامانی و باباجون میسوزه که این اخلاقامو باید تحمل کنن. دست خودم نیست. سر کوچکترین چیزی ناراحت میشم و به دل میگیرم. حساس بودم خیلی حساستر شدم.تنها نگرانیم از این روحیم اینه که این استرسا و ناراحتیا و فکر و خیالا روی شما تآثیر بذاره.تمام تلاشمو میکنم که خودمو کنترل کنم ولی خیلی خیلی سخته دست خودم نیست.
راستی یه خبر خوووب! امروز قراره سرویس خوابتو بیان نصب کنن، فردا هم مامانی و باباجون میخوان سیسمونیتو دیگه به سلامتی بیارن. منم میخوام واسه فردا مرخصی بگیرم تا زودتر اتاق خوشگلتو بچینیم و بتونم عکساشو واست تو وبلاگت بذارم تا بزرگتر که شدی ببینی مامانی زینت و باباجون محمد چقدر واسه شما زحمت کشیدن. واقعا دستشون درد نکنه آخه به غیر از سرویس خوابت که سلیقه خودم بود و مامانی و بابجون منو بردن که انتخاب کنم بقیه وسایلت زحمتش با خودشون بود و من به خاطر کار اداریم اصلا نرسیدم همراهشون برم و کمک کنم.
خب دیگه گلم من دیگه باید برم. انشاا... سری بعد که اومدم کل عکسای سیسمونی و اتاقتو واست تو وبلاگت میذارم تا هم دوستای وبلاگیم و هم دخمل خوشگلم از دیدنش لذت ببرن.
مراقب خودت باش عخش من. دوست دارم یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااا....