آخرای ماه هفتم
سلام عشق من . چطوری مامانی؟ دیگه تو هفته آخر ماه هفتمیم. انشاالله کمتر از 12 هفته دیگه میبینمت گل نازم. این مدت باقی موندرو مثل این 27 هفته ای که خانم بودی خانمی کن و اتاق کوچیکتو تحمل کن تا صحیح و سالم بیای تو بغلم عشق من.
این روزا حسابی شیطون شدی و دل مامانو میبری. دیگه با نگاه کردن به شکمم میشه متوجه شد که کدوم ورش داری شیطونی میکنی. هر روز که بیدار میشم تمام تمرکزمو میذارم رو شکمم تا با خوب بودنت دوباره از نو زنده بشم و سرحال و سرزنده روز کاریمو شروع کنم.
هفته پیش رفتیم دکتر عسلم چنان صدای ضربان قلبت بلند شده که از شنیدنش سیر نمیشم . دلم میخواست ضبطش کنم و هر روز برا خودم بذارمش تا با شنیدنش جوون بگیرم.
راستی دکتر بهم گفت تاریخ زایمانم حدودا دوم یا سوم اسفنده. دخترک زمستونی من که مثل مامانت این فصل سرد و واسه اومدنت انتخاب کردی عمر من. اگه عجله نکنی دلم میخواد 92/12/2 به دنیا بیای. تا بخاطر رند بودن تاریخ تولدت هیچکس تولدتو فراموش نکنه.
راستی دخترم برام دعا کن. یه مشکلاتی برام بوجود اومده که فقط باید خدا بخواد تا تو زندگیم گشایشی بشه. تو که تمام وجودمی از خدا بخواه تا کمکم کنه.
خیلی دوست دارم عزیز دلم.ببخش اگه این روزا کمتر به وبلاگت سر میزنم آخه خیلی سرم شلوغه.
مراقب خودت باش نفس من.